سایر ورزش ها

باشگاهدار ایرانی علیه مافیای سوارکاری/ کیا جورابچیان: در سوارکاری جامعه ای سرّی وجود دارد که باید برملا شود!

به گزارش اهل ورزش، کیا جورابچیان از دریای پرتلاطم فوتبال و نقل و انتقالات فوتبال فاصله گرفته و حالا به خیال خود به ساحل امن سوارکاری پناه آورده است.

او حالا در گفتگو با مایک کیگان، حرف های جالبی زده که برگردان فارسی اش را می خوانید؛

پیش از آنکه کلاه سیلک بر سر نهاده شود، باید سرگذشت‌ها را شنید. روز سه‌شنبه، کیا جورابچیان با شوق و اشتیاق راهی رویال‌اسکات خواهد شد؛ یکی از هفته‌های محبوبش در تقویم سالانه. امسال اما با تیم پرهزینهٔ آمو در کانون توجهات قرار دارد—نامی بر سر زبان‌ها در دنیای سوارکاری. بااین‌حال، پیش از آن‌که این مراسم پرزرق‌وبرق آغاز شود، او می‌خواهد حرفش را بزند. آنچه در ادامه می‌آید، سخنانی تند و بی‌پرده است که ممکن است لرزه بر اندام این صنعت بیفکند، درست در لحظه‌ای که می‌کوشد بهترین چهرهٔ خود را به نمایش بگذارد.

جورابچیان بی‌مقدمه به اصل مطلب می‌پردازد:
«در سوارکاری، بسیاری از امور در پرده‌ای از ابهام باقی می‌مانند. حقیقت هرگز آشکار نمی‌شود. این صنعت، به‌مثابهٔ جامعه‌ای مخفی عمل می‌کند. قانونی نانوشته وجود دارد. در فوتبال، اگر از مربی جدا شوی، همه دلیلش را می‌دانند. اما در سوارکاری، اگر مربی‌ات را ترک کنی، مجاز نیستی علتش را بیان کنی. شاید بخواهی بگویی به‌خاطر مرگ دو اسب بوده، یا به‌خاطر شکستگی‌های پیاپی، اما اجازه نداری بگویی.»

او گرچه بیشتر به‌واسطهٔ موفقیت‌هایش در دنیای فوتبال شناخته می‌شود—ازجمله قرارداد جنجالی انتقال فیلیپه کوتینیو از لیورپول به بارسلونا به مبلغ ۱۴۵ میلیون پوند، و نمایندگی بازیکنانی چون کارلوس توز و ویلیان—اما از سال ۲۰۱۸ به بعد، بخش عمده‌ای از توجهش را وقف عشق دومش، یعنی سوارکاری، کرده است.

تیم آمو تاکنون بیش از ۸۰ میلیون پوند سرمایه‌گذاری کرده؛ از جمله ۲۴ میلیون پوند در حراج اکتبر کتاب یک تاترسالز—جایی که توانست بر رقبایی چون کولمور و گودولفین پیشی بگیرد. مبلغی هفت‌رقمی نیز صرف خرید و احیای فریمیسون لاژ شده است؛ اصطبل مشهوری که زمانی مربی محبوب ملکه، میشل استاوت، در آن فعالیت می‌کرد و خانهٔ اسطوره‌ای چون شرگار نیز بوده است. میلیون‌ها پوند دیگر نیز برای بازسازی عظیم این مجموعه هزینه شده—سرمایه‌گذاری‌هایی در بریتانیا، در زمانی که کمتر کسی حاضر به چنین ریسکی است.

در ظاهری باشکوه، به‌ویژه طی پنج روز جشن و شادی در برکشایر که شامپاین در آن جاری است، همه‌چیز درخشان به‌نظر می‌رسد. اما برای جورابچیان، رخدادهایی تلخ او را بر آن داشته تا پرده از ناگفته‌ها بردارد.
او می‌گوید:
«در سه ماه گذشته، دست‌کم دو مورد خودکشی در اصطبل‌ها شنیدم. فاجعه‌بار بود. در یکی از موارد، کارگران صبح‌هنگام، هنگام ورود به محل، با پیکر بی‌جان او روبه‌رو شدند. خیریه Racing Welfare فوراً وارد عمل شد و مراقبت‌های لازم را فراهم آورد، اما این بحران به‌درستی در صنعت مدیریت نمی‌شود. هیچ‌کس درباره‌اش حرف نمی‌زند.»

به‌گفتهٔ جورابچیان، مشکل ریشه‌ای، فقدان دستمزد منصفانه است.
«بسیاری از کارکنان سوارکاری زندگی‌شان را هفته‌به‌هفته می‌گذرانند. لَدهای اصطبل، مثلاً، ساعت چهار و نیم صبح بیدار می‌شوند و تا دو بعدازظهر در حال نظافت و رسیدگی‌اند. زندگی سختی است و کسی از آن‌ها حمایت نمی‌کند.»

او می‌افزاید:
«بسیاری بی‌هیچ دل‌خوشی زندگی می‌کنند و شاید برای یافتن روزنه‌ای، به الکل یا مواد پناه ببرند. اما اگر گرفتار شوند، اخراج می‌شوند. حمایتی در کار نیست. شاید شغلی دیگر بیابند، اما همان چرخهٔ معیوب تکرار می‌شود، چون در آن سطح، نیروی کار کم است. این مشکل فقط مختص لَدها نیست—منشی‌ها، سوارکارها و سایر کارکنان صنعت سوارکاری نیز همین وضعیت را تجربه می‌کنند.»

جورابچیان این واقعیت را نماد صنعتی می‌داند که در انکار ریشه دوانده:
«برخی مربیان بزرگ خود را واجد استانداردهای اخلاقی بالا می‌دانند، اما اعتیاد به الکل و مواد زیر فرش پنهان شده است. افرادی که گرفتارند، دوباره به خدمت گرفته می‌شوند چون سودآورند.» و ادامه می‌دهد: «اگر یک فوتبالیست به‌خاطر تصادف یا آسیب رساندن به کسی دستگیر شود، رسانه‌ها تمام قد علیه او می‌نویسند. اما در سوارکاری؟ هیچ‌چیز.»

او باور دارد برای دوپینگ و آسیب‌های روانی باید راه‌حل یافت:
«اگر می‌خواهید بار روانی را کاهش دهید، باید حمایت‌شان کنید تا بهبود یابند—نه اینکه چشم ببندید و نادیده بگیرید.»

او از رسانه‌های سوارکاری به‌خاطر نپرداختن به عمق مسائل انتقاد می‌کند:
«یک‌بار در مصاحبه‌ای با نیک لاک شرکت کردم—وقتی این مسائل را مطرح کردم، حس کردم او موضوع را منحرف کرد.» و می‌افزاید: «رسانهٔ سوارکاری تمایلی ندارد به ریشه‌ها برسد.»

او به نمونه‌ای از رفتار دوگانه اشاره می‌کند:
«فردی پس از نخستین مسابقهٔ بزرگ فصل، سوارکارش را اخراج کرد—در ماه آوریل! اما هیچ خبری نشد. من فقط قرارداد دوم سوارکارم را تمدید نکردم، اما تیتر زدند: “کیا سوارکارش را اخراج کرد.” این نوعی تصویرسازی هدفمند است.

آن‌ها از یک تازه‌وارد می‌ترسند. این مصاحبه، کابوس صنعت سوارکاری است.»

او خود را بیگانه‌ای در این فضا می‌داند:
«من از جنس دیگری‌ام. هر روز کار می‌کنم. پولم را خودم درمی‌آورم. در بریتانیا زندگی می‌کنم. سخت کوشیده‌ام تا به اینجا برسم. خانواده‌ام ثروتمند نبودند. در فقر بزرگ نشدم، اما با قاشق نقره‌ای هم تغذیه نشدم.»

بااین‌حال، انگیزه‌اش روشن است—نه به‌قصد تخریب، بلکه برای اصلاح:
«من عاشق سوارکاری‌ام. این صنعت ظرفیت رشد عظیمی دارد… ولی کسانی که به آن عشق می‌ورزند، از نظر مالی تأمین نیستند و این باید تغییر کند.»

او اولین اقدام در فریمیسون را بازسازی محل اقامت لَدها عنوان می‌کند:
«قبلاً پر از کپک و بوی بد بود. حالا محل اقامت‌شان نوسازی شده—تلویزیون، وای‌فای، هرچه نیاز داشته باشند.»

در پایان، باز هم دلش برای کارکنان ساده می‌تپد:
«خواهشم این است که این صنعت، فضایی باز، بی‌ریا و رقابتی واقعی پیدا کند. سایت‌های شرط‌بندی باید بخشی از سودشان را به این صنعت یا به خیریه‌هایی که به رفاه آن کمک می‌کنند، اختصاص دهند. اگر چنین نکنند، ایرادی ندارد—من آن را علنی خواهم کرد. شما ۶۰۰ میلیون پوند سود کردید—تبریک! اما دو نفر خودکشی کردند. شما از آن اصطبل سود بردید؛ چرا چیزی بازنگرداندید؟»

او با صراحت می‌گوید:
«می‌خواهم مردم بدانند سوارکاری داستانی عمیق‌تر از آنچه دیده می‌شود دارد. قصد تخریب کسی را ندارم، فقط می‌خواهم روشنی بیاورم. هدفم از سرمایه‌گذاری، بهبود شرایط است. به موفقیت امسال‌مان افتخار می‌کنم—سطح رقابت را بالا بردیم و به جدیت آن افزودیم. می‌کوشم بازار سالم‌تر و پایدارتری بسازم.»

منبع: خبر-ورزشی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شانزده − شش =

دکمه بازگشت به بالا